درباره گناه از سخنان امام علی (ع)

متن مرتبط با «فلسفه» در سایت درباره گناه از سخنان امام علی (ع) نوشته شده است

فلسفه وجودی مرد

  • چرا پیامبران خدا همگی مردان بوده اند؟ زن، نبی نمی شود زیرا نیازی ندارد. زن موضوع «خبر» است و مرد در باره زن است که با خبر (نبی) می شود. زن خود جسمانیت خبر(نبوت) است لذا دین زن تماماً از همان آغاز چیز, ...ادامه مطلب

  • فلسفه غرایز

  • فلسفه غرایز - خودارضائی مسئله خود - ارضائی اما واقعه ای بس عظیم و حیرت آور و بسیار قابل تفکر است که بندرت در باره اش بطور جدی اندیشیده شده است. لمس فرد از خودش: نوازش کردن خویشتن! آیا این تنگاتنگ تری, ...ادامه مطلب

  • فلسفه وجودی زن (زن شناسی )

  • زن شناسی زن اساساً و همواره تحت فشارها و القاعات گوناگونِ مرد است که بطرز جنون آمیزی به این باور ریائی نسبت به خودش می رسد که موجودی ضعیف و ابله می باشد. کاذب بودن این باور به همین دلیل همواره در نوس, ...ادامه مطلب

  • فلسفه عرفان درمانی

  •   فلسفه     عرفان     درمانی  : تعریف عرفان درمانی عرفان چیست؟ درمان چیست؟ بیماری چیست؟ انواع امراض اشیاء عشق ها هراس ها تبلیغات و وسوسه ها و شایعات بخود-آئی به عنوان تنها راه درمان معنای پیر چند نمونه از عرفان , ...ادامه مطلب

  • فلسفه تکفیر اندیشه

  • فلسفه تکفیر اندیشه براستی معلوم نیست که چرا میزان کفر و ایمان از قلمرو علم به وادی تئوریھای فلسفی کشیده شد . اگر میزان ما قرآن و عترت است که محک کفر و ایمان بشر نه برداشتھای ذھنی وسخنان فلسفی بلکه راه و روش و عمل زندگیست. خیلی عجیب است که مستمراً در تاریخ مذاھب شاھدیم که چه بسیار صاحبان قدرت ویا حتی تبھکاران کوچه و بازار تماماً بر اساس زنا و ربا و خی, ...ادامه مطلب

  • فلسفه بیمه ( ایدز روح )

  • فلسفه بیمه ( ایدز روح ) بیمه کردن یک بلا به معنای دعوت از آن بلا و پیش خرید خسارت آن و آماده شدن برای تحویل آن و نیز به واسطه غرور و احساس امنیت و بی احتیاطی حاصل از آن، پیش انداختن بلا و تضمین واقع شدن آن است. بیمه از بیم است و نشانه هراس از خطر و ضرر و نابود شدن است و تبدیل این ضرر به پول. یعنی تبدیل آینده از دست رفته به پول. به معنای دیگر بیمه کردن, ...ادامه مطلب

  • فلسفه خود تخدیری

  • فلسفه خود تخدیری آدمی ذاتاً در عطش مدھوشی و مستی و بیخودی است چرا که در عوالم ھوشیاری نیز جز بیخودی و جنون و دوگانگی در خود نمی بیند و لذا تلاش برای مدھوشی به مثابه فرار از مشاھده بیخودی خویشتن است و این یک بی خودی اندر بیخودی دیگر است و اینجاست که ارزش معرفت نفس ھویداست و نیز سختی و تلخی بخود – آئی ! مردم عامی بھر وسیله ای مشغول تخدیر و بیھوش سازی خویشند و حتی مذھب را که ھمان گوھره بخود آئی بشر است تبدیل به ابزاری برای تخدیر خود می کنند و لذا تخدیر مذھبی، پیچیده ترین فریبھاست. آنچه که در عامه مردمان، لذت نامیده می شود اعمال و حالات بیھوشی است. آنچه که عادت و عادی سازی امور نامیده می شود نیز قانون مدھوشی در روزمره گی می باشد که مستلزم تکرار و شتاب است. آنچه که موجب رنج بشر است رویاروئی با تناقضات و تضادھای وجود و زندگی خویشتن است و لذا در چنین مواقعی نیازمند مسکن ھا و مخدرھای قوی تر است. و گریز بشر از خودشناسی نیز گریز از این دوگانگیھا و تضادھا و خودفریبی ھا است زیرا انسان در نخستین رویاروئی با خود جز دروغ و تضاد نمی بیند ولی پس از عبور از این طبقه از نفس بتدریج به قلمرو یگانگی میرسد که موجب مستی و لذت عرفانی می شود ولی بندرت کسی به این وادی می رسد. پس انسان ذاتاً در عطش یگانگی است. از کتاب " دایر ه المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد سوم ص 120, ...ادامه مطلب

  • فلسفه جنایت

  • فلسفه جنایت « جنایت » به لحاظ لغت از ریشه « جن » است پس معنای لغوی آن جن زده گی تا سر حد فعالیت و به سر انجام رسیده گی می باشد لذا غایت جنون می باشد. جنون یعنی رسوخ جن در نفس آدمی. پس ھویت و اراده و ھوش و روح فرد بایستی در خویشتن نباشد و در جای دیگری مقیم شده و مسخّر گشته باشد در یک شی ( تلویزیون، کامپیوتر،اتومبیل...... ) و یا یک فرد دیگری (ھمسر یا معشوق). و امّا نفس خود آن شی یا فرد کجاست؟ در توست و تو را به تسخیر آورده است و درجھت اھداف خود تحت فرمان گرفته و بھرکاری وامیدارد. پس جن تو بواسطه نفس آن فرد یا چیز دیگر بر تو رخنه می کند. زیرا اجنّه ھمواره از وجود انسان بعنوان یک وسیله استفاده می کنند. ھر جنایتی بخاطر تصاحب و تملک چیز یا کسی انجام می گیرد. زیرا فرد از خود – بیگانه در قحطی وجود است و می خواھد از طریق تصاحب یک چیز دیگری احساس وجود نماید. چنین واقعه ای معمولاً تحت « عشق » تقدیس می شود و لذا ھر جنایتکاری عشق را علت بدبخت شدن خود می داند. در اینجاعنوان عشق نام مستعار جنون است که جنایت را ممکن می سازد. از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد سوم ص71, ...ادامه مطلب

  • فلسفه عشق شهوانی

  • فلسفه عشق شهوانی شھوت جنسی در رابطه مرد و زن ھمان جنبش روح د و شقه شده آدم است که در دو قالب تن برای وحدت و یگانگی ازلی به حرکت می آید . این جنبش که عشق نامیده می شود عطش توحید ذات آدم است و عرصه و کارخانه ھمه فعل و انفعالاتی است که انسانیّت نامیده م, ...ادامه مطلب

  • فلسفه بیکاری

  • فلسفه بیکاری یکی دیگر از ویژه گیھای عصر مدرن در قلمرو فرھنگ ومعرفت اینست که ھمه امور دارای تفسیری اقتصادی ھستند حتی مسائل جنسی و تربیتی . اگر واقعاً ھمه امور علتی اقتصادی یافته اند بدین معناست که انسان مدرن تا چه حدی علیل و جاھل و خرفت و پست شده است که سرنوشت روح و روانش را ھم پول تعیین می کند. پس اگر مسئله بیکاری در جوامع مدرن جز اقتصاد علتی دیگر نداشته باشد عجیب نیست. ولی در اقتصادی ترین آدمھا ,فلسفه,بیکاری ...ادامه مطلب

  • لذت ذلّت(فلسفه مازوخیزم)

  • لذت ذلّت(فلسفه مازوخیزم) چه بسا شاھد زندگیھای بغایت ذلت باری ھستیم که مدتھا ادامه دارد و صاحبش برای رھائی از اینھمه ذلّت کمترین تلاشی ھم نمی کند و حتی دست کسانی را که می خواھند یاریش دھند رد می کند. و این جای بس حیرت و عبرت است . این ھمان مرضی است که مازوخیزم یا خود – آزاری نامیده شده است ولی اگر به راز باطن این مرض آگاه شویم آنگاه نه تنھا آنرا مرض نمی خوانیم بلکه شفای مرض می خوانیم که تکبّری بس ,ذلّتفلسفه,مازوخیزم ...ادامه مطلب

  • حکمت جاوید ( فلسفه شکست)

  • حکمت جاوید ( فلسفه شکست) ھر شکستی فقط یک معنا دارد و آن امر به خروج از وضعیت موجود است . آدمی غریزتاً دوستدار دشمن خویش است و اینست راز شکست در عشق . شکست ، ایده ای است که با آن می جنگیم تا رخ ندھد ولی رخ می دھد . کسی که ھمواره برای شکست خوردن آماده است شکست نمی خورد . شکست یعنی شکست خوردن درنبرد با قوانین طبیعت . شکست ابدی آنست که درک و تصدیق نشود . شکستی جز شکست اراده انسان در مقابل اراده خدا ن,حکمت,جاوید,فلسفه,شکست ...ادامه مطلب

  • فلسفه توپ بازی

  • . فلسفه توپ بازی توپ ، بازیچه کودکان است و امروزه کل بشریت به کودکی خود بازگشته و توپ پرست شده است. عصر جدید به لحاظی عصر توپ بازی و توپ پرستی جھانی بشر بر روی زمین است . زمینی که بواسطه علوم و فنون د رحال استخراج کامل و تھی شدن است و ھر چه ھم که استخراج می شود بلعیده می گردد و تبدیل به زباله می شود. گوئی عشق به توپ عشق به زمینی پوک و میان تھی است که ھمه بدنبال آن می دوند تا آنرا بر دروازه حریف خود وارد کرده و وجودش را بگشایند و تسخیر کنند. این شی مدور میان تھی و ورم کرده ھمچون مغز بشر مدرن نیز می باشد ھمانطور که براستی ھمه توپ بازان و توپ پرستان و تماشاچیان توپ بازی به لحاظ مغزی میان تھی و پ,فلسفه,توپ,بازی ...ادامه مطلب

  • تلخ ترین حقیقت (فلسفه حق)

  • تلخ ترین حقیقت (فلسفه حق) « حقیقت تلخ است » : این یک حکمت جھانی است ولی حکمتی وارونه و بلکه ابلیسی است و درستش اینست: حقیقت از راه دور تلخ می نماید ! زیرا ھمه بدبختی ھا و تجربیات تلخ و ھلاک کنندۀ زندگی انسان محصول گریز انسان از حقیقت ھر امری است. آنچه که ھر چیزی را نھایتاً تبدیل به حقیقتی تلخ و کشنده می کند نزول ناگھانی حقیقتی در حین گریز ما از آن حقیقت است در حالیکه می خواستیم آن حقیقت را کتمان نموده و بلکه در نزد خود وارونه سازیم. در واقع آنچه که تلخ است نه حقیقت بلکه وارونگی حقیقت در نظر ماست و یا وارونگی ما در مقابل حقیقت. یعنی حق ستیزی ! حق در ذائقه کسی که با آن در جنگ است تلخ می آید و ای,تلخ,ترین,حقیقت,فلسفه ...ادامه مطلب

  • آشنائی تن به تن (فلسفه زناشوئی)

  • آشنائی تن به تن (فلسفه زناشوئی) جھان ھستی برای آدمی چیزی جز جھان آشنائی نیست که در این آشنائی نھایتاً با خودش آشنا می شود و خود را می شناسد و می یابد به درجات. و این یافته ھمان توشه ابدی اوست و سرمایه او از حیات خود در جھان وجود. بی تردید ابزارھای ارتباط و آشنائی او با جھان ھمان اعضاء و جوارح و حواس و ھوش و احساسات اوست. و اما در این ارتباط شدیدترین و جامعترین آشنائی را با جنس مخالف خود یعنی با ھمسر خود حاصل می کند زیرا در این ارتباط کلیه اجزاء و ارگانھا و ھوش و حواس او و تمامیت تن او درگیر می شود و این یک آشنائی تمام عیار و کامل است. و این بدان دلیل است که ھمسر واقعاً جنس مخالف است و ضد است,آشنائی,فلسفه,زناشوئی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها