درباره گناه از سخنان امام علی (ع)

متن مرتبط با «دزدان عرفان» در سایت درباره گناه از سخنان امام علی (ع) نوشته شده است

زمینه ای در عرفان خانواده

  • زمینه ای در عرفان خانواده مقدمه : این کتاب حاصل چند سال پژوهش تجربی و بالینی در ماهیت روابط عاطفی انسانها بخصوص در قلمرو خانواده و زناشوئی است و نیز جمع بندی حاصل از صدها ساعت مباحثه تنگاتنگ زناشوئی , ...ادامه مطلب

  • نامه های عرفانی

  •   نامه   های   عرفانی    تألیف استاد علی اکبر خانجانی عبودیت-شقاوت-توکل-راز شب-خودشناسی-ناجی موعود-دوست داشتن-تلاوت-روزمرگی-جادوی عرف و شرع-جادوی آبرو-راز کتابخوانی و قلم - دیدار یار در غربت-گناه-محبت زنانه, ...ادامه مطلب

  • فلسفه عرفان درمانی

  •   فلسفه     عرفان     درمانی  : تعریف عرفان درمانی عرفان چیست؟ درمان چیست؟ بیماری چیست؟ انواع امراض اشیاء عشق ها هراس ها تبلیغات و وسوسه ها و شایعات بخود-آئی به عنوان تنها راه درمان معنای پیر چند نمونه از عرفان , ...ادامه مطلب

  • دزدان عرفان درمانی

  • دزدان عرفان درمانی  « آنکس که خواست عارف شود نشد » علی (ع) در انتقال عرفان درمانی و تلاش برای اشاعه حکمت توحیدی در زندگی عملی و جستجو برای یافتن مشتاقان این علم نو مواجه با کسانی شدیم که ھمچون دزدانی بودند که به کاه دان زدند و جز رسوائی و عداوت نصیبشان نشد . آنانکه پنداشتند معارف الھی ھمچون فوت و فن ھای دنیوی است که ھر کس آنرا بیابد می تواند به مقاصد شوم خود نائل آید و مردمان را بندۀ عظمت این معارف خود سازد و از دین و عرفان دزدیده شدۀ خود دامی برای دنیائی شیطانی خود بسازد . بسیاری از آنھا تا مدتھا تظاھر به دین و معرفت و عفّت نمودند تا به گمان خود ما را بفریبند و اسرار کار ما را بربایند ما ھم با نیک بینی آنھا را پذیرفتیم .برخی از این دزدان از جماعت پزشکان ورشکسته مدرن بودند که به گمان خود به نزد ما آمدند تا به راز و رمز کار درمانی ما و جاذبه کلام ما در قلوب مردم آگاه شوند و آنگاه این فوت و فن را بدزدندو به احیای دکان ورشکسته پزشکی خود بپردازند و نیز ھویت رسوا و مفتضح خود را با نقاب عرفان ، بپوشانند و در پس پرده معارف عرفانی به فسق و فجور و غارت مردم مشغول شوند . ما نیز با توکل به خداوند مانع کارشان نشدیم و یاریشان دادیم تا شاید بخود آیند و از درب صدق و حق جوئی وارد شوند . برخی از دزدان مقادیری از آثار ما را دزدیدند دکانی بر افراشتند و کوسی انالحق زدند و بساط ارشاد گستردند و کرامتھای, ...ادامه مطلب

  • چند مصاحبۀ عرفانی

  • چند مصاحبۀ عرفانی *عارفی را پرسیدم : کجائی ؟گفت : در جائی که ھیچکس نیست حتّی خودم . *دیوانه ایی را پرسیدم :چرا تورا به دارالمجانین آوردند ؟ گفت :زیرا اینجا مجانی است و من در بیرون از اینجا جائی نداشتم چون پولی نداشتم . *از مریدی پرسیدم : چرا از پیرت اطاعت نمی کنی ؟ گفت : لزومی ندارد زیرا او از من اطاعت می کند و اطاعتش را به پای من می نویسد . *از بچۀ ننه ای پولدار پرسیدم : چرا از مادرت نفرت داری ؟گفت : زیرا او ھرگز اجازه نداد تا بزرگ شوم . *از یک زن فمینیست (مرد وار)پرسیدم : چرا اینقدر از مردان متنفری ؟ گفت : زیرا ھرگز نتوانستم مرد شوم. ---------------------------------------------------------------- چند حکایت عرفانی: « از شماست که بر شماست » قرآن کریم *ھیچکس دروغ نمی گوید الاّ به خودش. *ھیچکس فریب نمی دھد الاّ خودش را . *ھیچکس ظلم نمی کند الاّ به خودش. *ھیچکس خد مت نمی کند الاّ به خودش. *ھیچکس خیانت نمی کند الاّ به خودش. *ھیچکس ھدایت نمی کند الاّ خودش را . *ھیچکس گمراه نمی کند الاّ خودش را . *ھیچکس دوست نمی دارد الاّ خودش را . *ھیچکس دشمن نمی دارد الاّ خودش را . *ھیچکس نیست الاّ خودش . تذکر :ھمۀ سخنان فوق مفاھیمی قرآنی ھستند . ------------------------------------------------------------------------ مصاحبه ای با یک ثروتمند: س:آیا علم بھتر است یا ثروت؟ ج:البته که, ...ادامه مطلب

  • چند حکایت عرفانی

  • عقل چیست؟ * از دیوانه ای پرسیدم عقل چیست . گفت: نمی توانم بگویم زیرا آنرا فھم نمی کنی . * از فقیھی پرسیدم عقل چیست . گفت : مھار نفس اماره! * از عارفی پرسیدم عقل چیست . گفت : زنجیری است که بر جنون خویشتن زنند . * از حکیمی پرسیدم عقل چیست . گفت : اراده خدا در بشر! * از عاشقی پرسیدم عقل چیست . گفت : عاشق شدن ! * از عمله ای پرسیدم عقل چیست. گفت : کار کردن و کار کردن و کار کردن! * از قبری پرسیدم عقل چیست . گفت : در مقابل روی توست. * از خداوند پرسیدم عقل چیست . گفت : منم!زیرا کل کائنات در مھار من است. * از خود پرسیدم عقل چیست . گفت : چیزی که بواسطه آن ھر چیزی ھمان است که ھست الا انسان که بی عقل است اکثراً . --------------------------------------------------- چند حکایت عرفانی * مردی به زنش اظھار عشق کرد . زن گفت : اگر راست می گوئی ثابت کن. مرد گفت: چگونه؟ زن گفت مرید من شو! مرد گفت حالا که خوب فکر می کنم عاشق تو نیستم چون نمی توانم مرید حرفھای تو باشم . زن گفت : پس من مرید حرفھای تو می شوم . مرد گفت : حالا که خوب فکر می کنم واقعاً عاشق تو ھستم. -------------------- * عزرائیل به بالای سر بیماری رفت و گفت:« یک دقیقه دیگر وقت داری و سپس جانت را می گیرم » بیمار گفت:« لطفاًَ صبر کن تا جواب آزمایش بدست من برسد تا لااقل بدانم به چه بیماری مرده ام ». عزرائیل گفت: به مرضی بنام مرگ مبتلا شده ای که , ...ادامه مطلب

  • ترس عرفانی و ترس شیطانی

  • ترس عرفانی و ترس شیطانی ترس یکی از غرایز حیوانی بشر است که در عرصه دین و معرفت و حرکت روحانی بزرگترین مانع محسوب می شود تا آنجا که بقول علی(ع) بزرگترین گناھان است چرا که رشد معنوی بشر مستلزم حرکت در وادی ناشناخته ھاست و به لحاظی سلوک در وادی فنا و ظلمات است و لذا نیازمند شھامتی عظیم و جھادی بر علیه غریزه ترس می باشد. و به لحاظی این جھاد اساس ھر حرکتی معنوی و عرفانی است که از آغاز تا به پایان راه باید وجود داشته باشد. و این ھمان معنای توکل به پروردگار بعنوان صاحب و مقصد راه است. پس فقدان شھامت بمعنای فقدان ایمان و توکل بخداست ھمانطور که در قر آن کریم ھم میخوانیم که یکی از بزرگترین روش نفوذ شیطان در انسان ھمان القای ترس از آینده و ترس از فقر و مرگ و نیستی می باشد. آدمی حتی برای رشد مادی خود در جھان نیازمند شھامت است و ھمه صاحبان قدرتھای دنیوی انسانھائی بغایت شجاع و جسور در عرصه عمل اقتصادی –سیاسی بوده اند. لذا انسانھای بز دل نه در دنیا بھره ای دارند و نه از آخرت. ترس از ھر نوعش موجب عقب مانده گی و رکود و سقوط برده گی است الا ترس از خدا. و بلکه ترس از خدا اساس شجاعت در عمل و انتخاب است. آنانکه کمتر از خدا می ترسند دائماً از مردمان و صاحبان قدرت می ترسند و در واقع از شیطان می ترسند. فقط با توکل بخدا می توان بر ترس شیطانی فائق آمد. ھمه انسانھای بزدل بتدریج جبرگرا و سرنوشت پرست می شوند و, ...ادامه مطلب

  • گریز از آزادی (نگاهی عرفانی به دهۀ 1360)

  • گریز از آزادی (نگاهی عرفانی به دهۀ 1360) نفس انسان در قلمرو اراده که ھسته مرکزی ھویّت است دارای یک انشقاق دیالکتیکی عظیمی است که از یک سو میل به آزادی مطلق دارد و از سوی دگر از آن می ھراسد و می گریزد زیرا آزادی ذاتاً عرصۀ مسئولیت انسان است . این گریز در عین حال دارای ماھیت تقوایی نیز می باشد . این ھمان دیالکتیک جبر و اختیار است : آدمی آزاد است که مجبور باشد و مجبور است که آزاد باشد . این ھم,گریز,آزادی,نگاهی,عرفانی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها